تعطیلاتم تموم شد
تموم شدو رفت
دوباره از فردا باید ساعت 6 بیدار شمو تند تند درسامو دوره کنمو یه لقمه ای بخورمو بدوبدو برم مدرسه تا در بسته نشه و مورد انظباطی نخورم
بعدشم باید چهار طبقه پله برم بالا و مواظب باشم که یهو نخورم زمین(اخه من همیشه از این پله ها میوفتم)
تازه قسمت خنده دارش اینجاس تا هر کی وارد کلاس میشه یه شوک بهش میدن و میگن فلان چیزو خوندی؟فلان چیزیو نوشتی؟
حالا اون بنده خدا خسته از این پله ها باید بدو بدو بگیره اون درسو بخونه و اگه نوشتنی باشه باید از یکی از خرخونا خواهش کنه تا دفترشو بهش بده تا کپی کنه از روش
البته این مراحل به این جا ختم نمیشه و زنگ های بعدیم تکرار میشه
بعدش ساعت 3 میایم خونه و باید یه نهار کوچولو بخوریم و بدو بدو کارای فردا رو انجام بدیم البته دوباره وقتی میریم تو کلاس میفهمیم هیچ کدومو کامل انجام ندادیمو دوباره روز از نو روزی از نو
امروزم که مثل لاک پشت رو کتابا خم شده بودمو هی میخوندم
تا الان شیمی و فیزیک و زبان فارسیو خوندم و زبان کلاسمو هندسم مونده
هندسه رو که شب وقتی هممون دور هم جمعیم مینویسم زبان کلاسمم یا تو مدرسه میخونم یا اخر شب
البته صبح باید زودتر بیدار شم تا فیزیکو یه خورده دیگه دوره کنم
از حفظیات متنفرم چون همش یادم میره
مثلا واسه امتحان فیزیک همه ی مساله هارو حل کرده بودما سر این تشریحیا مونده بودم
همینه دیگه
واسه همین هی باید این حفظیاتو دوره کنم تا بره تو حافظه ی بلند مدتم
امشبم قراره بریم debenhams
خداکنه یه چکمه ی خوشگل ببینمو مامانم واسم بگیره
خب دیگه برم حموم
فعلاااااااااا