روزهای زندگیم

خدایا

1389/11/21 23:12
نویسنده : xoxo
371 بازدید
اشتراک گذاری

همینطور که دارم مینویسم دارم با دوستم روژین هم حرف میزنم

این هفته هم هفته ی خوبی بود هم هفته ی بدی بود

خوبیش از این جهت بود که امتحان نداشتیم بدیش به این بود که کلی نوشتنی داشتیم

بالاخره معلم ریاضیمونم اومد سرکلاس و برامون تعریف کرد که چی شده بود و کلی معذرت خواهی کرد

از هفته ی دیگه هم امتحانا شروع میشه

شنبه هندسه .سه شنبه فیزیک. یک شنبه شیمی. دوشنبه ریاضی

تو این هفته مامانم اومد پیش معلم ریاضیم و پرسید که من در چه سطحی قرار دارمو ازم راضیه یا نه

خانم جلالیم گفته که دخترتون تو سطح خوبیه ولی فقط یه خورده اعتماد به نفس و تمرین و پشتکار نداره.تازه اینم گفته  که منو خیلی دوست داره

اصلا باورم نمیشههههه!یعنی خانم جلالی منو دوست داره؟

تو این هفته دو تا سریال کره ای دیدم

خیلی عشقولانه و خوشگل بودن

امروزم از ساعت 12:30 که از مدرسه اومدم همش داشتم سریال میدیدم

دیگه چی بگمممم؟

خب من میخوام تو اینجا از همه چی بنویسم دیگه پس حرفای دلمم مینویسم

بعضی وقتا حس میکنم یکی رو خیلی دوست دارم و اونم منو خیلی دوست داره

ولی نمیدونم کیه

حتی بعضی وقتا که میخوام شیطونی کنم اون عشق به اون مانع میشه

میخوام از این عشق خیالیم بنویسم

من فقط به امید اشنایی با تو زندم یعنی تو ذهنم میدونم چه شکلی هستیو اسمت چیه فقط نمیدونم کجا و چه جوری باهات اشنا میشم

اره من فقط به امید تو زندم

خیلی دلم میخواد یه روزی ببینمت

نگاه کن من از الان که 16 سالمه دارم بهت فکر میکنم

یه حسی بهم میگه توام منو میشناسی و بهم فکر میکنی

خدایا خواهش میکنم منو با عشق اشنا کن به نظر من بدون عشق زندگی غیر ممکنه

و کسل کنندس

خدایا کاری کن که چند سال دیگه اینجارو به عشقم نشون بدم

خدایا ممنوووون

واسه همه چی ممنووون

میدونم که من دختر بدیم و اصلا اون کارایی ک بهم گفتی و انجام نمیدم ولی خدا من همیشه به فکرتم

نمیدونم خدا.اصلا شاید اون کسی که هر شب تو دلم باهاش حرف میزنم تویی

خدایااا ممنوووون خیلییی ممنوووون

خدایا خیلی دوست دارم

خدایا بعد از تو من مامان و بابامو دارم

خدایا اگه اونا نباشن من میمیرم

خدایا منو زودتر از اونا از این دنیا ببر من طاقت دوری و نبود اونارو ندارم

شاید بعضی وقتا بهشون توهین کنم ولی خودت بهتر میدونی که فورا ناراحت میشمو میرم معذرت خواهی میکنم

خدا مامان و بابا از دست سروش خیلی عصبی و ناراحتن

الان بابا مریضه و مامانم فقط کار میکنه تو خونه تا کمتر به فکر سروش باشه

خدایا کاری کن سروش ادم بشه و دیگه مامان و بابارو اذیت نکنه

خدایا بازم میم از همه بیشتر دوست دارم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ماماني ياستين
23 بهمن 89 23:15
سلام سها جون،من رو يادته؟ خانم توي دنيا هيچ كس وهيچ چيز مثل پدر و مادر نميشه،قدر اونها رو بدون يه روزي سرت به سنگ ميخوره كه خيلي ديره؛وقتي خودت مامان شدي اونوقت متوجه ميشي و افسوس گذشته رو ميخوري حالا جووني.... راستي تا يادم نرفته بگم كه زياد دنبال عشق نباش خودش بهت سر ميزنه اما ناخونده،از فرصتهات خوب استفاده كن كه خدايي نكرده بعدها پشيمون نشي،حالا زوده برو براي خودت عشق كن دختر خوب،خواهي ،نخواهي اين حس به سراغت مياد اما چه بهتر كه به وقتش باشه راستي ادت كردم ،دوست داشتي بهمون سر بزن
مامان فرشته
25 بهمن 89 14:21
.•*..*•.ســــــلام .... .•*..*•. .•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* .•*...•*..*•. .•*..*.•*..*•. .•* .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. . -´´´´#####´´´´´´####.•*..*•. .•*..*•. ´´########´´#######.•*..*•. .•*..*•. ´############´´´´###.•*..*•. .•*..*•.. #############´´´´´###.•*..*•. .•*..*•. ###############´´###..•*..*•. .•*..*•. ############### ´###..•*..*•. .•*..*•.. ´##################.`.•*..*•. .•*..*•. ´´´###############..•*..*•. .•*..*•. ´´´´´############.*.•*..*•. .•*..*•. ´´´´´´´#########.`.•*..*•. .•*..*•. ´´´´´´´´´######..•*..*•. .•*..*•. ´´´´´´´´´´´###..•*..*•. .•*..*•.• .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*.*•. .•*..*•. •*.* .•*..*•. .•*..*•. ولنتاینتون مبارک
مامان فرشته
30 بهمن 89 13:29
ای تنبل خانوم کجایی ؟